تحقیق درباره صنعت نفت

تحقیق زندگی نامه دکتر محمد مصدق در قالب فایل ورد تهیه و طراحی شده و شامل صفحه فهرست بندی موضوعات، عنوان تحقیق، مقدمه، متن تحقیق و منابع می باشد که مجموع صفحات این فایل 60 صفحه است.

صفحات این تحقیق شماره گزاری شده و متن آن نیز پاراگراف بندی و ویرایش شده است و آماده ارائه و یا پرینت می باشد. فایل ورد این تحقیق قابل ویرایش بوده و شما می توانید به مطالب آن افزوده و یا هر قسمت که بخواهید حذف کنید.

جهت جلوگیری از بهم ریختگی متون و نمایش صحیح در دستگاه ها و نرم افزار های مختلف علاوه بر فایل Word یک نسخه فایل PDF هم در فایل دانلودی قرار داده شده است.

عناوین و سرفصل ها:

مقدمه – آغاز زندگی و جوانی – ازدواج – انقلاب مشروطه – مجلس شورای کبرای دولتی – رها کردن شغل مستوفی – تلاش برای نمایندگی در مجلس دوره اول – ادامه تحصیلات و بازگشت به ایران – درخواست تابعیت سوییس و عدم کسب آن – فعالیت های علمی – والی گری و وزارت – دوره رضاشاه و مخالفت با انقراض قاجاریه – تشکیل جبهه ملی و نهضت ملی شدن نفت – مصدق در دوران نخست وزیری رزم آرا – نخست وزیری دوره اول – انتخابات مجلس ۱۷ و کناره گیری مصدق – نخست وزیری دوره دوم – در مورد حقوق زنان – توطئه ۹ اسفند ۱۳۳۱ – قتل سرتیپ افشار طوس – استیضاح – همه پرسی – کودتای ۲۵ مرداد – کودتای ۲۸ مرداد – اختلاف نظر درباره کودتای ۲۸ مرداد – منبع شناسی روند عملیات نظامی کودتای ۲۸ مرداد – مخالفان و منتقدان عملکرد ۲۸ ماهه دولت مصدق – اقتصاد در دوران دولت ملی – تورم – تولید و صادرات محصولات کشاورزی – محاکمه و زندان و خانه نشینی – در جلسه هفدهم دادگاه بدوی – یاران مصدق پس از سقوط دولت او – اقدامات زمان مصدق – طرح ها و لوایح مهم دولت مصدق – وصیت نامه مصدق – آثار مصدق – کتاب ها – مقالات – خاطرات، نطق ها و نامه ها – منابع

بخشی از تحقیق:

مقدمه

محمد مصدق ( ۲۹ اردیبهشت ۱۲۶۱) به روایت خودش( یا ۱۲۵۸ (مطابق با شناسنامه) سنگلج تهران- ۱۴ اسفند ۱۳۴۵) در زمان قاجار معروف به میرزا محمد خان مصدق السلطنه که تا قبل از تصویب قانون منع استفاده از القاب با این عنوان شناخته می شد و مشهور به دکتر مصدق در دوره پهلوی، سیاست مدار، حقوقدان، نماینده هشت دوره مجلس شورای ملی، و دو دوره نخست وزیر ایران بود. محمد مصدق نخستین ایرانی دارنده مدرک دکترای رشته حقوق است مصدق در زمان انتقال سلطنت از قاجار به پهلوی، اگر چه از حکومت قاجار مأیوس بود با توجه به این که می دانست رضا شاه حکومتی بر مبنای دیکتاتوری ایجاد می کند، با این کار مخالفت کرد و بعد از آن یکی از منتقدین سرسخت رضاشاه بود. در زمان حکومت رضاشاه، مصدق زندان رفته و مدتی را در تبعید گذرانید. او سلطنت پهلوی را مخلوق سیاست انگلستان می دانست.

وی بعد از سقوط رضاشاه، از تبعید به عرصه سیاست بازگشت. در سال ۱۳۲۸ با چندین حزب وارد اتحاد شد و با همکاری افرادی مانند حسین فاطمی به تأسیس جبهه ملی ایران اقدام کرد. جبهه ملی و در رأس آن ها مصدق، به پیشنهاد فاطمی برای شروع استعمارستیزی در ایران، ملی شدن صنعت نفت را مطرح کردند. مصدق در سال ۱۳۳۰ به نخست وزیری رسید و در اولین قدم، نفت ایران را ملی کرد. به همین دلیل طرح سقوط دولت او توسط انگلستان (که تا قبل از ملی شدن نفت، صاحب عمده نفت ایران بود) ریخته شد و سرانجام در کودتای ۲۸ مرداد که توسط سازمان سیا انجام شد، دولت مصدق به صورت غیرقانونی و در حالی که محمدرضا پهلوی شدیداً با مصدق مخالفت می کرد و خواستار سقوط دولت مصدق بود، ساقط شد. یکی دیگر از دلایل سقوط دولت او، مخالفت های ابوالقاسم کاشانی با مصدق بود. کاشانی در حالی که قبلاً از مصدق حمایت می کرد، به همراه جمع کثیری از روحانیون به مخالفت با مصدق برخاست. بعد از آن مصدق در دادگاه نظامی محاکمه شد و علی رغم دفاعیه مستندی که از خود ارایه داد، به سه سال حبس انفرادی محکوم شد. پس از تحمل سه سال زندان، مصدق به دستور محمدرضا پهلوی به قلعه احمدآباد تبعید شد و تا پایان عمر خود، در آن جا تحت نظارت قرار داشت و به گفته خودش، «هر روز آرزوی مرگ می کرد» مصدق سرانجام در ۱۴ اسفند ۱۳۴۵ بر اثر بیماری سرطان در ۸۷ سالگی در بیمارستان نجمیه تهران تحت نظر مأموران ساواک درگذشت و به دلیل مخالفت شاه با دفن او مطابق با وصیت نامه اش درکنار کشته شدگان قیام سی تیر، در احمدآباد به خاک سپرده شد.

مصدق از طرفداران انقلاب مشروطه ایران بود و معتقد بود که شاه فقط باید نمادی برای وحدت باشد. مصدق در دوران نخست وزیری کوشید تا قدرت شاه را محدود به چارچوب مشخص شده آن در قانون اساسی مشروطه کند. در این دوره محمد مصدق به وضوح، قدرت برتر کشور (نسبت به شاه) بود. مصدق که در زمان نخست وزیری توانسته بود مشروطه را کاملاً اجرا کند و قدرت شاه و خانواده سلطنتی را محدود کند، بعد از کودتای بیست و هشتم مرداد، هم چنان منتقد حکومت محمد رضا شاه بود. در زمان نخست وزیری او، خانواده سلطنتی (به خصوص اشرف پهلوی) از مخالفین سرسخت مصدق بودند. محققان معتقدند در جستجوی ریشه اصلی انقلاب ۱۳۵۷ ایران، می توان به کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ بازگشت.

اگرچه محمدرضا پهلوی کودتای بیست و هشتم مرداد را قیام مردم و رستاخیز ملی ایران می نامید. ولی شصت سال پس از کودتای بیست و هشتم مرداد سازمان سیا با انتشار اسنادی، به دخالت مستقیمِ خود در ایران معترف شد. دکتر محمد مصدق چهره آزادی خواه پرشور و استعمارستیزی بود که بر کشورهای خاور میانه همچون مصر تأثیر گذاشت. او نخستین دولتمرد خاورمیانه بود که با اجرایی کردن اندیشه ملی شدن صنعت نفت پرچم مبارزه اقتصادی با قدرت های استعماری را برافراشت. از این رو در کشورهای خاورمیانه از او به عنوان «زعیم الشرق» یاد می شد و حتی جمال عبدالناصر خیابانی را در قاهره به نام محمد مصدق نام نهاد که اکنون نیز به این نام خوانده می شود. او به طرق مختلف سرمشقی برای ملی گرایان خاورمیانه همچون جمال عبدالناصر بود.

آغاز زندگی و جوانی

محمد مصدق (بر طبق کتاب «خاطرات و تالمات مصدق») در ۲۹ اردیبهشت سال ۱۲۵۸ شمسی، در محله سنگلج شهر تهران به دنیا آمد. در مورد تاریخ دقیق زادروز وی اختلاف نظر هست و این مسئله از زمان حیات وی تا امروز وجود داشته برخی از منابع تاریخ تولد او را ۲۶ خرداد ۱۲۶۱ و برخی مطابق با آنچه در شناسنامه اش درج شده ۲۶ خرداد ماه ۱۲۵۸ حساب می کنند. پدرش میرزا هدایت الله آشتیانی، وزیر دفترناصرالدین شاه و از نوادگان میرزا محسن آشتیانی بود. میرزا هدایت الله وزیر دفتر، پدر مصدق، از رجال متجدد روزگار خود و از اطرافیان میرزا تقی خان امیرکبیر بود. ملک تاج خانم (نجم السلطنه)، مادر دکتر مصدق، دختر شاهزاده فیروز میرزا نصرت الدوله و نوه عباس میرزا بود که موقوفه بیمارستان نجمیه تهران را بنا نهاد.

در ۱۶ اسفند ۱۲۶۴، فیروز میرزا نصرت الدوله که پدربزرگ مادری محمد بوده درمی گذرد. چنان که در آن دوره مرسوم بوده هرگاه یکی از حقوق بگیران دولت درمی گذشت یک سوم حقوق او به بازماندگان می رسید و به همین سبب یک سوم حقوق ۱۲۰ تومانی وی، به فرزندانش از جمله عبدالحسین میرزا سالار لشکر (بعداً معروف به فرمانفرما), خانم سرورالسلطنه (بعدها ملقب به حضرت علیا) و خانم نجم السلطنه تعلق گرفت. خود مصدق می نویسد: «هیچ حقوقی یا اضافه حقوقی داده نمی شد مگر این که پیشتر محل آن تعیین شده باشد و محل حقوق جدید به این روش معمولاً یک سوم متوفیات بود. به این طریق که هر کسی از دنیا می رفت اگر وارثی داشت یک سوم از حقوق او و الا تمام آن در اختیار دولت قرار می گرفت که به هر کس می خواست می داد…»

در سال ۱۲۷۰ شمسی، میرزا هدایت الله آشتیانی از ناصرالدین شاه درخواست کرد که میرزا محمد (مصدق) ۹ ساله در ردیف مستوفیان زبردست قرار گیرد و در فهرست حقوق بگیران درآید و ناصرالدین شاه آن را پذیرفت.

در تاریخ ۱ شهریور ۱۲۷۱ خورشیدی پدر میرزا محمد درگذشت. پسر بزرگ میرزا هدایت الله از خواهر میرزا یوسف آشتیانی، میرزا محمد حسین نام داشت که سال ها به علت بیماری میرزا هدایت الله وزارت دفتر استیفا را عهده دار بود و با فوت پدر رسماً به این سمت منصوب شد. میرزا علی و میرزا محمد، پسران دیگر میرزا هدایت الله به ترتیب «موثق السلطنه» و «مصدق السلطنه» لقب گرفتند. در همین زمان یک سوم حقوق دوران خدمت میرزا هدایت الله وزیر دفتر بین بازماندگانش تقسیم شد و قسمتی هم به مصدق السلطنه رسید…”

از تاریخ ۱۶ دی ۱۲۷۳ تا ۸ اردیبهشت ۱۲۷۴، مظفرالدین میرزا ولیعهد که به رسم معمول دوره قاجار، فرمانروای آذربایجان بود و در تبریز زندگی می کرد به همراه اطرافیان، به تهران سفر کرد و این ۱۱۲ روز را در منزل داماد خودعبدالحسین میرزا فرمانفرما(دایی مصدق) به سر برد. نجم السلطنه با میرزا فضل الله خان وکیل الملک، منشی باشی ولیعهد ازدواج می کند و در بهار ۱۲۷۳ خورشیدی به همراه شوهر خود و مصدق از تهران به تبریز جابه جا می شود. مصدق بیش از یک سال در تبریز زندگی کرد و آشنایی او به زبان آذری در این دوران بود.

در سال ۱۲۷۵ مظفرالدین شاه پس از قتل پدرش ناصرالدین شاه تاجگذاری کرد. پس از این ماجرا تمامی افرادی که در دربار ولیعهد در تبریز بودند به تهران نقل مکان می کنند. در همان سال ۱۲۷۵ عبدالحسین میرزا فرمانفرما علیه علی اصغر خان اتابک معروف به امین السلطان، اتابک اعظم نخست وزیر، توطئه کرد و چهار ماه پس از به تخت نشستن مظفرالدین شاه با دسیسه اتابک را کنار زدند و پس از آن، کشور بدون صدر اعظم و با زعامت چهار وزیر به شمول وزیر داخله مخبرالدوله؛ وزیر جنگ فرمانفرما؛ وزیر خارجه مشیرالدوله؛ و وزیر مالیه نظام الملک اداره گردید و میرزا فضل الله خان وکیل الملک، منشی مخصوص شاه، فرمان استیفای خراسان را به نام میرزا محمد خان مصدق السلطنه صادر کرد.

ازدواج

سال ۱۲۸۰ خورشیدی، مصدق که در آن زمان ۱۹ سال داشت زهرا دختر میرزا زین العابدین تهرانی سومین امام جمعه تهران را به همسری اختیار کرد. زهرا ابتدا ملقب به شمس السلطنه بود. پس از مرگ مادرش، دختر ناصرالدین شاه که لقب ضیاءالسلطنه را داشت، این لقب به شمس السلطنه که همسر مصدق بود داده شد. ازدواج این دو ۶۴ سال تا پایان زندگانی شان ادامه یافت. این زوج سه پسر داشتند یکی از فرزندان یحیی در دوره کودکی و در سوئیس فوت کرده و دو فرزند پسر به نامهای احمد وغلامحسین و سه دختر به نامهای منصوره و ضیااشرف و خدیجه باقی ماندند.

انقلاب مشروطه

در بهمن ماه ۱۲۸۲ خورشیدی پیمان جدیدی بین ایران و روس بسته شد که بسیار به زیان بازرگانان و بازاریان بود. در تحصن شاه عبدالعظیم (۱۲۸۴) در ۵ اردیبهشت ۱۲۸۴ بازاریان تهران بازار را بستند و به شاه عبدالعظیم رفتند و بست نشستند و بنیاد کردن عدالت خانه در سراسر ایران را در خواست کردند. این بست نشستن در شاه عبد العظیم و ادامه فشارها و اعتراض ها به انقلاب مشروطه منتهی شد تا این که مظفرالدین شاه فرمان مشروطه را در ۱۳ امرداد ۱۲۸۵ صادر کرد تا همه پرسی تشکیل مجلس شورای ملی و نوشتن قانون اساسی بر اساس خواست ملت ایران انجام بیابد.

الزامات قانونی ناشی از تغییر رکن قانونگذاری و ایجاد عدالت خانه از دستاوردهای نظام های نوین در تحدید قدرت مطلقه شخص پادشاه بود. مشروطیت حاصل تفکرات فلاسفه اروپایی قرن هجدهم میلادی بود که به تغییر گسترده نظام سیاسی و اجتماعی این کشورها انجامیده بود. در ایران عهد قاجار، این امر موجب تغییر کلیه ارکان حکومتی و ایجاد نهادهای نوین به جای دوایر سنتی از جمله دیوان استیفا گردید. بدبینی عمومی به صاحبان شغل مستوفی گری و تغییر ساختار مالیه ایران سرانجام به استعفاء مصدق برای تحصیل علوم جدید در اروپا انجامید.

پس از مرگ مظفرالدین شاه پسرش محمد علی شاه در تاریخ ۲۹ دی ۱۲۸۵ تاجگذاری کرد. در تاریخ ۱۵ دسامبر ۱۹۰۷ بین محمد علی شاه و مجلس شورای ملی جدال شد زیرا مجلس حقوق وی را کم کرد و دیگر تصویب نکرد که وی برای هزینه های شخصی از دولت روسیه وام بگیرد. در عوض روسیه برای براندازی مشروطه محرمانه به او وام داد و محمد علی شاه جواهرات سلطنتی و مروارید ثروت ایران را گرو گذاشت.

مجلس شورای کبرای دولتی

محمد مصدق، در دوران سلطنت محمدعلی شاه، توسط برادر ناتنی اش حشمت الدوله والاتبار به عنوان یکی از اعضای طبقه اعیان و اشراف، به عضویت «مجلس شورای کبرای دولتی» که توسط شاه ایجاد شده بود انتخاب می شود. احمد کسروی راجع به این اقدام چنین نوشته است: «محمد علی شاه… با فهم و اندیشه کوتاه خود بر آن شد که مجلسی به نام مجلس شورای کبرای دولتی از درباریان و اعیان و بازرگانان پدیدآورد که در دربار بنشینند و در کارهای دولتی به سگالش پردازند و این خود جانشین دارالشورا باشد؛ از این رو پنجاه تن کمابیش از آن کسان فهرست کردند و به هر یکی نامه فرستاده به باشندگی در آن مجلس خواندند که روز شنبه هفتم آذر ۱۲۸۷ (۴ ذیقعده) ۱۳۲۶ که روز گشایش آن مجلس خواستی بود، به دربار روند و پس از هفته ای دو روز در مجلس باشند و گفتگو کنند…». اما این فعالیت باب طبع مصدق که خود جزء مشروطه خواهان محسوب می شد، نبود. مصدق پس از تشکیل یک جلسه با وساطت برادرش حشمت الدوله والاتبار در خواست گذرنامه می کند و در همین راستا یک جلسه بی نتیجه با شاه برگزار می کند که شرح آن در کتاب «خاطرات و تالمات» آمده است. بعد از آن با کسب اجازه خروج از کشور برای ادامه تحصیل به اروپا رفت.

رها کردن شغل مستوفی

در این باره مصدق به دو علت اشاره کرده است، او علی رغم احساس رضایت در سال های نخستین این مسؤولیت، به کسب دانسته ها بیش از آنچه در مکتب خانه های فراگیر درس داده می شد، گرایش داشت و در این میان ماجرای گله مندی یک ارباب رجوع که به گفته مصدق “حقوقی در حقش برقرار شده و از تأدیه رسوم معمول خودداری می کرد… ” بهانه ای به دست امین السلطان اتابک اعظم صدراعظم دوران ناصری و مظفری داد تا ناراحتی درونی خود را نسبت به مصدق که می اندیشید با مخالفان صدراعظم ارتباط دارد، آشکار ساخته و تصمیم به برکناری او بگیرد، کاری که در عمل رخ نداد. این جریان منجر به این شد که مصدق در خانه گوشه نشینی کند و روانه مدرسه تازه تأسیس شده علوم سیاسی آن دوره گردید؛ ولی به علت ممنوعیت تحصیل مستخدمین دولت، در خانه به مطالعه خصوصی پرداخت و از اساتیدی مانند شیخ محمدعلی کاشانی، میرزا عبدالرزاق خان یغابری، میرزاغلامحسین خان رهنما و میرزا جوادخان قریب (دیپلم مدرسه سیاسی و ناظم مدرسه آلمانی) بهره برد.

مصدق برای رها کردن کارش دو دلیل برمی شمرد:

یکی این بودکه از مسؤولیت کاری که داشتم خود را رها کنم تا بهتر بتوانم تحصیل کنم و دیگر اینکه چون تبلیغات علیه مستوفیان روز به روز بیشتر می شد. من خود را از جرگه آنان خارج نمایم و علت فراوانی تبلیغات این بود که بعد از مشروطه این اندیشه در جامعه قوت گرفت که تجدید رژیم مستلزم تشکیلات نو است؛ کارمندان پیشین باید از کار خارج شوند و جای خود را به چهره های جدید بسپارند.

به گفته مصدق در دوره مشروطه «کلمه مستوفی و دزد مترادف شده بود.

برای شغل مستوفی شرایط مساعد نبود و دیگر اعتبار خود را از دست می داد. مصدق بر آن شد که در راه سیاست قدم بگذارد. مصدق شغل مستوفی خراسان را نزد آقا میرزا رضا گرکانی به امانت گذاشت. آقا میرزا مستوفی کردستان و ساوه بود. عبدالله مستوفی می نویسد «مصدق به مناسبت خصوصیتی که با برادرم آقا میرزا داشت به تقاضای خود مصدق، کار خراسان را هم ضمیمه سایر کارهای آقا میرزا گشت و فرمان و احکام آن صادر گردید.

تلاش برای نمایندگی در مجلس دوره اول

محمد مصدق در باره انتخاب خود به نمایندگی اصفهان در مجلس دوره اول چنین می نویسد:

«روزهای اول مشروطه که هنوز مشروطیت ایران نضج نگرفته بود و مقام نمایندگی حقوق نداشت و کمتر کسی داوطلب وکالت بود، برای من نیز سهل بود که مثل بعضی از همقطارانم به نمایندگی یکی از طبقات وارد مجلس بشوم و آن چیز که مانع از هر اقدام گردید نداشتن سن سی سال بود؛ ولی بعد که اعتبارنامه بعضی از نمایندگان کمتر از سی سال به تصویب رسید من نیز به فکر وکالت افتادم و چون در طهران محلی برای انتخابم نبود به جهات زیر داوطلب نمایندگی از شهر اصفهان شدم:

  1. از طبقه اعیان و اشراف در آن شهر کسی انتخاب نشده و محل آن خالی بود.
  2. همسرم در اصفهان دو ملک موروثی داشت موسوم به کاج و خاتون آباد که این علاقه سبب شده بود با بعضی از رجال و اعیان آن شهر آشنا بشوم.
  3. شاهزاده سلطان حسین میرزا نیرالدوله حاکم اصفهان و یکی از ملاکین مهم نیشابور سال ها درنیشابور حکومت می کرد و با من که مستوفی خراسان بودم ارتباط داشت.
  4. دوستان دیگری هم در تهران داشتم که می توانستند به من کمک بسیار بکنند، ولی غافل از آنکه در آن دوره نیز مثل ادوار بعد اعتبارنامه هایی که قبل از رسمی شدن مجلس مطرح شد، بدون اعتراض گذشت و اعتبارنامه من که بعد می خواست مطرح شود در شعبه مأمور به رسیدگی مورد اعتراض قرار گرفت و میرزا جواد خان مؤتمن الممالک نماینده کرمان و عضو شعبه که تاریخ درگذشت مرتضی قلی خان وکیل الملک والی کرمان و شوهر اول مادرم را می دانست چنین استدلال نمود که اگر مادرم بلافاصله پس از ۴ ماه و ۱۰ روز عدّه قانونی با پدر ازدواج کرده بود و من هم نه ماه بعد از آن متولد شده بودم باز سی سال نداشتم. چون این حرف جواب نداشت صرف نظر کردم.

این اعتراض که در آن دوره بر ضرر من بود در دوره شانزدهم تقنینیه [سال ۱۳۲۸ شمسی] به سودم تمام شد و علت این بود که در کابینه وثوق الدوله که هنوز قرارداد ۱۹۱۹ میلادی تصویب نشده ولی رویه کار دولت معلوم بود و من می خواستم از ایران بروم و در یکی از ممالک اروپا اقامت کنم احتیاج به گذرنامه داشتم که طبق تصویب نامه هیئت وزیران به کسانی داده می شد که دارای سجل احوال (شناسنامه) باشند. نظر به اینکه سال ولادتم در پشت قرآنی نوشته شده بود که در دست نبود، آن را بدون تحقیق و تشخیص اختلاف سال قمری با شمسی در کلانتری ۳ شهر تهران نوشتم که شناسنامه صادر شد، و موقع انتخابات دوره ۱۶ تقنینیه طبق آن شناسنامه از هفتاد تجاوز می کرد. این بود که عکس سنگ قبر وکیل الملک کرمانی را که تاریخ وفاتش با تمام حروف روی آن منقور است از نجف خواستم و آن را به وزارت کشور فرستادم و با همان دلیل که مؤتمن الممالک ثابت کرده بود که سی سال نداشتم، ثابت کردم که سالم از هفتاد کمتر است که مورد تصدیق انجمن مرکزی انتخابات قرار گرفت و اعتبارنامه ام را صادر کردند.

ادامه تحصیلات و بازگشت به ایران

محمد مصدق در سال ۱۲۸۷ خورشیدی برای ادامه تحصیلات خود به فرانسه رفت و پس از پایان یافتن تحصیل علوم مالیه در مدرسه علوم سیاسی پاریس به سویس رفت و به دریافت درجه کارشناسی ودکتری در رشته حقوق در دانشگاه نوشاتل نائل آمد. موضوع پایان نامه کارشناسی او مسوولیت دولت برای اعمال خلاف قانونی مستخدمین در موقع انجام وظایف و قاعده منع استرداد مقصرین سیاسی بود. او تز دکترای خود را در مورد وصیت در فقه اسلام و مذهب شیعه نوشت. مصدق اولین ایرانی است که در رشته حقوق دارای مدرک دکترا می باشد.

درخواست تابعیت سوییس و عدم کسب آن

مصدق جریان درخواست تابعیت سوییس را به شرح زیر بیان کرده است: «… من در تمام مدت اقامتم، همه روزه تا ظهر به کارآموزی مشغول بودم و عصرها هم با یکی از دانشجویان هم دوره خود به ترجمه تز اشتغال داشتم. … مدت کارآموزی شش ماه بود و من نه ماه در آن دارالوکاله کارکردم و در عالی ترین دادگاه نوشاتل در محاکمه ای شرکت نمودم و تصدیق نامه وکالت خود را به شرط تابعیت سوییس از آن دادگاه گرفتم. نظر به این که تحصیل تابعیت سوییس مستلزم ترک تابعیت اصلی نیست و هر واجد شرطی بدون از دست دادن تابعیت اصلی می تواند آن را تحصیل کند و شرط تحصیل تابعیت هم این بود که درخواست کننده مدت سه سال در سوییس اقامت کرده و در محل اقامت سابقه بد نداشته باشد، از شهربانی نوشاتل تصدیق گرفتم و آن را به ضمیمه درخواست خود به دولت مرکزی سوییس فرستادم که مورد قبول واقع شد.

مصدق در صفحه ۱۱۸کتاب خاطرات و تالمات مصدق در تکمیل موضوع تابعیت چنین می نویسد: «ولی توقفم در تمام مدت جنگ در ایران سبب شد که کارم ناتمام بماند و بواسطه پیش آمد جنگ عده زیادی از ملل مختلف از ان دولت درخواست تابعیت کنندو دولت نیز برای احتراز از هرگونه مشکلات مدت اقامت را که یکی از شرایط قانون سابق بود به ده سال افزایش دهد تا کمتر بتوانند درخواست تابعیت بنمایند و چون مدت اقامت من در سوییس بیش از چهار سال نبود مشمول مقررات قانون جدید نگردیدم .

مصدق در مراجعت از اقامت تحصیلی، چون مانند بسیاری استقلال طلبان ایرانی با قرارداد سال ۱۹۱۹ میلادی وثوق الدوله مبنی بر تحت الحمایه بریتانیا شدن ایران مخالف بود، دوباره به سوئیس بازگشت. مصدق در اروپا با همراهی دکتر محمود افشار یزدی، میرزا علی اکبر دهخدا و چند تن دیگر به تشکیل کمیته مقاومتی پرداخت و با انتشار نامه ها و مقاله هایی در مخالفت با این قرارداد اقدام کرد؛ با سقوط کابینه وثوق الدوله و منتفی شدن قرارداد ۱۹۱۹، از او در دولت بعدی به ریاست حسن پیرنیا (مشیرالدوله) برای تصدی مقام وزارت دادگستری از وی دعوت به عمل آورد و این بار برای همیشه به ایران بازگشت.

فعالیت های علمی

مصدق در سال ۱۲۹۳خورشیدی به ایران بازگشت و به درخواست ولی الله خان نصر تدریس در مدرسه سیاسی مشغول شد. او در این دوران به دلیل علاقه ای که به مسائل حقوقی و مالی و سیاسی داشت کتاب های زیر را نوشت:

  1. کاپیتولاسیون و ایران
  2. دستور در محاکم حقوقی
  3. شرکت های سهامی در اروپا
  4. اصول قواعد و قوانین مالیه در ممالک خارجه و ایران قبل از مشروطیت و دوره مشروطه

دکتر مصدق در نشر مجله حقوقی- اقتصادی علمی با شیخ محمدعلی طهرانی (کاتوزیان) و عده ای دیگر چون امیر سهام الدین غفاری، موسی شیبانی (ذکاء السلطنه)، محمدعلی (سالار معظم) مافی، یحیی خان اعتماد الدوله قراگزلو، صالح لقمان و فیروز میرزا نصرت الدوله همکاری کرد. این مجله به مدت یک سال منتشر گردید.

والی گری و وزارت

بازگشت مصدق به ایران با آغاز جنگ جهانی اول مصادف بود. یک سال بعد برای مدتی به عضویت حزب اعتدال و سپس حزب دموکرات درآمد؛ و در آبان ماه همین سال به عضویت کمیسیون تطبیق حواله جات (جانشین دیوان محاسبات) از طرف مجلس سوم به مدت ۲ سال انتخاب شد. مصدق با سوابقی که در امور مالیه و مستوفی گری خراسان داشت به معاونت وزارت مالیه و ریاست کل محاسبات دعوت شد. نزدیک چهارده ماه در کابینه های مختلف این مسولیت ها را بر عهده داشت.

در حکومت صمصام السلطنه به علت اختلاف با وزیر وقت مالیه (مشار الملک) استعفا داد و هنگام تشکیل کابینه دوم وثوق الدوله به اروپا رفت.

اندکی بعد میرزا حسن خان مشیرالدوله که به جای وثوق الدوله به نخست وزیری انتخاب شد، او را برای تصدی وزارت عدلیه(دادگستری) به ایران دعوت کرد. در بازگشت به ایران از راه بندر بوشهر، پس از ورود به شیراز بر حسب درخواست محترمین فارس عریضه ای به تهران برد و در تهران به والیگری (استانداری) فارس منصوب شد و تا کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ در این مقام ماند.

پس از کودتای سوم اسفند با نگارش مقالات و سخنرانی در میان رجال به مخالفت با این کودتا پرداخت.
مصدق دولت کودتا را به رسمیت نشناخت و از مقام خود مستعفی گشت و برای مصون ماندن از تعرض کودتاچیان به ابتدا به قریه سیدان و سپس به ایالت اصفهان و قریه گز رفت و بعد از آن با توجه به پیام سردار محتشم مبنی بر اینکه تنها در صورت حضور در چهارمحال بختیاری از او پذیرایی خواهد شد به دعوت سردار اشجع و معظم السلطان و سایر خوانی بختیاری نزد ایل بختیاری پناه برد و تا پایان سقوط کابینه سید ضیاء در فرخ شهر (قهفرخ) مهمان باقی ماند

هنوز مدت زیادی از توقف مصدق در ایل بختیاری نگذشته بود که کابینه سید ضیاءالدین سقوط کرد. با سقوط کابینه سید ضیاء، قوام السلطنه به نخست وزیری رسید و مأمور تشکیل کابینه شد و مصدق را به وزارت دارائی انتخاب کرد. با سقوط دولت قوام السلطنه و روی کار آمدن دوباره مشیرالدوله از مصدق خواسته شد که والی آذربایجان شود او به آذربایجان رفت اما بخاطر سرپیچی فرمانده قشون آذربایجان از دستورهایش بدستور رضاخان سردار سپه، وزیر جنگ وقت، از این سمت مستعفی گشت و به تهران مراجعت کرد.

در خرداد ماه ۱۳۰۲ مصدق در کابینه مشیرالدوله به سمت وزیر خارجه انتخاب شد و با خواسته انگلیسی ها برای دو میلیون لیره که مدعی بودند برای ایجاد پلیس جنوب خرج کرده اند بشدت مخالفت نمود و به حضور آنان در جزیره شیخ شعیب و ابوموسی اعتراض کرد.

پس از استعفای مشیرالدوله، رضاخان سردار سپه به نخست وزیری رسید و مصدق از همکاری با او خودداری کرد.

Research on the biography of Dr. Mohammad Mossadegh

مشخصات فایل
تعداد صفحات
60 صفحه
نوع فایل
PDF WORD
قابلیت ویرایش
دارد
حجم فایل
3/30MB + 663KB

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “تحقیق درباره زندگی نامه دکتر محمد مصدق”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *