تحقیق درباره جنگ جهانی دوم
تحقیق جنگ جهانی دوم در قالب فایل ورد تهیه و طراحی شده و شامل صفحه فهرست بندی موضوعات، عنوان تحقیق،مقدمه، متن تحقیق و منابع می باشد که مجموع صفحات این فایل 63 صفحه است.
صفحات این تحقیق شماره گزاری شده و متن آن نیز پاراگراف بندی و ویرایش شده است و آماده ارائه و یا پرینت می باشد. فایل ورد این تحقیق قابل ویرایش بوده و شما می توانید به مطالب آن افزوده و یا هر قسمت که بخواهید حذف کنید.
جهت جلوگیری از بهم ریختگی متون و نمایش صحیح در دستگاه ها و نرم افزار های مختلف علاوه بر فایل Word یک نسخه فایل PDF هم در فایل دانلودی قرار داده شده است.
عناوین و سرفصل ها:
مقدمه – گاهنگاری – پیشزمینه – اروپا – آسیا – رویدادهای پیش از جنگ – اشغال اتیوپی توسط ایتالیا (۱۹۳۵) – جنگ داخلی اسپانیا (۱۹۳۶–۱۹۳۹) – اشغال چین توسط ژاپن (۱۹۳۷) – مناقشات مرزی شوروی و ژاپن – درگیریها و توافقات در اروپا – دوران جنگ – آغاز جنگ در اروپا (۱۹۳۹–۱۹۴۰) – غرب اروپا (۱۹۴۰–۱۹۴۱) – مدیترانه و خاورمیانه (۱۹۴۰–۱۹۴۱) – تهاجم نیروهای محور به اتحاد جماهیر شوروی (۱۹۴۱) – شعلهور شدن جنگ در اقیانوس آرام (۱۹۴۱) – وقفه در پیشرویهای نیروهای محور (۱۹۴۲–۱۹۴۳) – اقیانوس آرام (۱۹۴۲–۱۹۴۳) – جبهه شرقی (۱۹۴۲–۱۹۴۳) – اروپای غربی/آتلانتیک و مدیترانه (۱۹۴۲–۱۹۴۳) – پیشرفت دوباره نیروهای متفقین (۱۹۴۳–۱۹۴۴) – تنگ کردن حلقه محاصره توسط متفقین (۱۹۴۴) – سقوط نیروهای محور و پیروزی نیروهای متفقین (۱۹۴۴–۱۹۴۵) – پیامدها – اثرات – تلفات و جنایات جنگی – در ایران – نسلکشی، اردوگاهها و کار اجباری – اشغال – جبهه خانگی و تولیدات – پیشرفتهای فناوری و جنگاوری – منابع
قسمتی از تحقیق:
مقدمه
جنگ جهانی دوم دومین جنگ جهانی بین سالهای ۱۹۳۹ تا ۱۹۴۵ بود که بیشتر کشورهای جهان از جمله قدرتهای بزرگ در آن شرکت داشتند.نیروهای تقابلگر در قالب دو اتحاد نظامی در برابر هم قرار گرفتند و با این دو اتحاد نظامی، یک جنگ تمامعیار به راه انداختند که در اثر آن، بیش از صد میلیون پرسنل نظامی در بیش از ۳۰ کشور جهان درگیر شدند. بیشتر شرکت کنندگان در این جنگ، تمام قدرت اقتصادی، صنعتی و تواناییهای علمیشان را در جهت پشتیبانی نظامی بسیج کردند. با حدود ۷۰ تا ۸۵ میلیون کشته این جنگ به مرگبارترین درگیری نظامی در طول تاریخ بشریت تبدیل شد. تلفات ناشی از بمبارانهای راهبردی، قحطی، بیماری و درگیریافزارهای هستهای و هولوکاست در آمار خسارت انسانی جنگ جهانی دوم شمرده میشوند.
عموماً تاریخ آغاز جنگ جهانی دوم ۱ سپتامبر سال ۱۹۳۹ و یورش آلمان به لهستان که در نتیجه آن فرانسه و بریتانیا به آلمان اعلام جنگ کردند، دانسته میشود. آلمانیها توانستند تا میانه سال ۱۹۴۱ با مجموعهای از حملات نظامی و معاهدات، بر بخش زیادی از اروپا چیره شوند. پس از سقوط فرانسه در اواسط سال ۱۹۴۰ و بروز نبردهای آفریقای شمالی و شرقی، جنگ عملاً برای مدتی میان نیروهای محور و بریتانیا صورت میگرفت. عملیات بلیتس و نبرد آتلانتیک در همین دوران به وقوع پیوست.
۲۲ ژوئن سال ۱۹۴۱ نیروهای محور در جریان عملیات بارباروسا تهاجم گستردهای علیه اتحاد شوروی آغاز کردند تا با ورود رسمی این کشور به جنگ، جبهه شرقی گشوده شود. ماه دسامبر سال ۱۹۴۱، تهاجم ناگهانی امپراتوری ژاپن به پرل هاربر، موجب وارد شدن علنی ایالات متحده به درگیریها و اعلان جنگ آن علیه امپراتوری ژاپن اعلان شد. در پی این حوادث، مابقی نیروهای محور نیز به عنوان متحدین امپراتوری ژاپن، به ایالات متحده اعلام جنگ کردند.
پیشروی نیروهای محور پس از شکست امپراتوری ژاپن در نبرد میدوی و شکست آلمان و ایتالیا در نبرد دوم العلمین در مصر و نبرد استالینگراد در خاک اتحاد جماهیر شوروی، متوقف شد. مجموعه این رویدادها ابتکار عمل را از نیروهای محور گرفته و آنها را مجبور ساخت تا با گرفتن حالت تدافعی، در همه جبههها تنها پاسخگو به راهبردهای طرف مقابل باشند.
سال ۱۹۴۴ متفقین به فرانسه اشغال شده توسط آلمان، در طی عملیاتی در نرماندی حمله کرده و ضد حملات شوروی توانست قلمروهای ازدست رفته را بازپس بگیرد. سالهای ۱۹۴۴ تا ۱۹۴۵ میلادی، امپراتوری ژاپن مجبور به عقبنشینی از بسیاری از سرزمینهای اشغالی در مرکز و جنوب چین و برمه شد. متفقین نیز توانستند نیروی دریایی امپراتوری ژاپن را مجبور به عقبنشینی کنند و کنترل جزایر راهبردی غرب اقیانوس آرام را بدست بگیرند.
جنگ در اروپا با تهاجم متفقین غربی به آلمان از ۲۲ مارس تا ۸ مه ۱۹۴۵، به پایان رسید. در نتیجه این تهاجم، حاکمیت نازیها پایان یافت و آلمان به اشغال دشمنانش درآمد. آدولف هیتلر، پیشوای آلمان پیش از این که توسط مهاجمان به اسارت دربیاید، خودکشی کرد. پس از ابلاغ اعلامیه شرایط تسلیم در ۲۶ ژوئیه ۱۹۴۵ توسط متفقین، ژاپن از پذیرش نتیجه جنگ خودداری کرد و به دنبال آن، ایالات متحده در ۶ و ۹ اوت سال ۱۹۴۵ اقدام به بمباران اتمی شهرهای هیروشیما و ناگاساکی نمود. شوروی نیز که تا پیش از این به پیمان عدم تجاوز دو طرفه پایبند بود، علیه ژاپن اعلان جنگ کرد و به منچوری یورش برد. پس از تسلیم ژاپن در ۱۵ اوت ۱۹۴۵، پیروزی متفقین در آسیا نهایی شد.
پس از پایان جنگ، دادگاه نورنبرگ برای بررسی خسارتها و جنایات جنگی وارد شده از سوی آلمان و متحدانش برگزار شد.
جنگ جهانی دوم، ساختار اجتماعی و نظام قدرت در جهان را دگرگون کرد و پس از آن برای جلوگیری از بروز چنین رویدادهایی سازمان ملل متحد تأسیس شد. پس از پایان جنگ جهانی دوم، نزدیک به نیم سده، آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی با یکدیگر در جنگ سرد به سر بردند. در جریان تلاش اروپا برای جبران خسارات و آسیبهای جنگ جهانی دوم، تأثیر قدرتهای اروپایی در جهان کم رنگ شد و مستعمرات آفریقایی و آسیایی آنها مستقل گردیدند. همچنین کشورهای اروپایی تلاش کردند با انعقاد پیمانهای چندجانبه هویت سیاسی واحدی به خود ببخشند و از دشمنیها بکاهند.
گاهنگاری
جنگ در اروپا، اساساً از ۱ سپتامبر ۱۹۳۹ میلادی با تهاجم آلمان به لهستان آغاز شد، و دو روز پس از آن نیز بریتانیا و فرانسه علیه آلمان اعلان جنگ کردند. اما آغاز جنگ اقیانوس آرام را میتوان پیش از آن یعنی از جنگ دوم چین و ژاپن در ۷ ژوئیه ۱۹۳۷، یا حمله ژاپن به منچوری در ۱۹ سپتامبر ۱۹۳۱ دانست.
بسیاری از پژوهشگران دیدگاههای مورخ بریتانیایی، ای. جی. پی. تیلور را مستند میدانند. برپایه نظرات تیلور، جنگ چین و ژاپن و جنگ در اروپا و مستعمرههایش، همزمان بوده و در سال ۱۹۴۱، این جنگها با یکدیگر ادغام شدند. برخی دیگر از تاریخنگاران حمله ایتالیا به اتیوپی در ۳ اکتبر ۱۹۳۵ را آغازگر جنگ جهانی دوم میدانند. تاریخنگار بریتانیایی، آنتونی بیوور آغاز جنگ جهانی دوم را نبرد خالخین گل میداند که نیروهای ژاپن، مغولستان و شوروی از ماه مه تا سپتامبر ۱۹۳۹ درگیر آن بودند.
در مورد تاریخ دقیق پایان جنگ جهانی دوم نیز اجماعی همگانی وجود ندارد. بهطور کلی گفته میشود که ترک مخاصمه در ۱۴ اوت ۱۹۴۵ (روز پیروزی بر ژاپن) را باید تاریخ پایان جنگ جهانی دوم دانست و نه تسلیم رسمی ژاپن که در ۲ سپتامبر ۱۹۴۵ به جنگ در آسیا پایان داد. شش سال بعد در ۸ سپتامبر ۱۹۵۱ قرارداد صلح سانفرانسیسکو توسط ۴۹ ملّت رسماً امضا شد. پیمانی در مورد آینده آلمان که بعدها باعث اتحاد دوباره آلمان شد نیز با کشور آلمان بسته شد. هیچگونه پیمان صلحی میان اتحاد جماهیر شوروی و ژاپن به امضا نرسید
پیشزمینه
اروپا
جنگ جهانی اول نقشه سیاسی اروپا را دستخوش تغییراتی ریشهای کرد. قدرتهای مرکز (شامل امپراتوریهای آلمان، اتریش-مجارستان، عثمانی و پادشاهی بلغارستان) شکست خوردند و تجزیه شدند یا بخشی از قلمروی خود را از دست دادند. در روسیه نیز با انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ بلشویکها بر سر کار آمدند و در نهایت اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی را تأسیس کردند. برخی از متفقینِ پیروز این جنگ (مانند فرانسه، بلژیک، ایتالیا، رومانی، و یونان) سرزمینهای تازهای را به قلمرو خود افزودند. از تجزیه سرزمینهای سابق امپراتوریهای اتریش-مجارستان، عثمانی و روسیه هم دولتهای ملی جدیدی سر برآوردند.
در پی کنفرانس صلح پاریس (که رسماً به جنگ جهانی اول پایان داد) جامعه ملل تأسیس شد. اهداف این سازمان، چنانکه در میثاق نامه آن آمدهاست، جلوگیری از وقوع جنگ از طریق امنیت دستهجمعی، خلع سلاح، حل اختلافات بینالمللی از راه مذاکره و حکمیّت بود.
ایتالیا که از متفقین جنگ جهانی اول بود، پس از جنگ، سرزمینهایی را به دست آورد، با این حال ملیگرایان ایتالیایی از این که بریتانیا و فرانسه در کنفرانس به وعدههایشان در ازای ورود ایتالیا به جنگ عمل نکردند، خشمگین بودند.
از ۱۹۲۲ تا ۱۹۲۵، جنبش فاشیسم به رهبری بنیتو موسولینی قدرت را در ایتالیا تصاحب کرد. این جنبش که سیاست ملیگرایی، تمامیتخواهی و ائتلاف طبقاتی داشت، مردمسالاری نیابتی را لغو کرد، فعالان سوسیالیست، چپگرا و لیبرال را سرکوب و سیاست خارجهای بهشدت توسعهطلبانه در پی گرفت که هدف آن تبدیل ایتالیا به یک ابرقدرت بود و وعده پایهگذاری «امپراتوری روم نو» را میداد.
پس از کودتایی ناموفق در ۱۹۲۳، سرانجام در ۱۹۳۳ آدولف هیتلر صدراعظم آلمان شد. هیتلر، که خواستار تجدید نظری ریشهای و نژادگرایانه در نظم جهانی بود، مردمسالاری را منحل کرد و اندکی پس از به قدرت رسیدن دست به تجدید گسترده تسلیحاتی در آلمان زد. همزمان فرانسه در پی مماشات و حفظ اتحادش با ایتالیا، دست این کشور را در استعمار اتیوپی باز گذاشت. در اوایل سال ۱۹۳۵ وضعیت وخیمتر شد؛ چرا که قلمرو حوضه زار رسماً ضمیمه خاک آلمان شد و هیتلر در ضدیت با پیمان ورسای برنامه تجدید تسلیحاتی آلمان را شدت داد و خدمت وظیفه عمومی را به اجرا گذاشت.
اگر چه دوران پس از جنگ جهانی اول آمیخته به احساسات صلحجویانه بود، در چند کشور اروپایی این دوران به موج بازپیوندخواهی و ملیگرایی انتقامگرایانه دامن زد. این احساسات بهویژه در آلمانی به چشم میخورد که به واسطه پیمان ورسای زیانهای سرزمینی، مستعمراتی، و مالی عمدهای دیده بود. بنابر این پیمان آلمان ۱۳ درصد از خاک میهنی خود و همه مستعمراتش را از دست داد، انضمام سرزمینهای دیگر به خاک آلمان ممنوع شد، غرامات جنگیای بر این کشور وضع شد، و محدودیتهایی بر اندازه و توان نیروهای مسلح آن مقرر شد. با وقوع انقلاب ۱۹۱۸–۱۹۱۹ آلمان، امپراتوری آلمان منحل شد و بر جای آن دولتی مردمسالار تأسیس شد که بعدها جمهوری وایمار نام گرفت. دوران بین دو جنگ صحنه کشمکش بین هواداران و مخالفان این جمهوری جدید بود.
بریتانیا، فرانسه، و ایتالیا برای مقابله با اقدامات آلمان در آوریل ۱۹۳۵ جبهه استرسا را تشکیل دادند که قدمی مهم در راستای جهانی شدن نظامی بود. با این حال در ژوئن همان سال بریتانیا توافقنامه دریایی مستقلی با آلمان امضاء کرد که از محدودیتهای پیشین بر آلمان میکاست. شوروی، که از چشم طمع آلمان به مناطق وسیعی از اروپای شرقی بیمناک بود، پیمانی مبنی بر همکاری مشترک با فرانسه بست، گر چه این پیمان پیش از رسمیّت یافتن بایستی از دستگاه اداری جامعه ملل میگذشت و این امر آن را عملاً بیاثر میکرد. آمریکا هم که از افزایش تنشها در اروپا و آسیا مضطرب شده بود در اوت همان سال لوایحی را مبنی بر بیطرفی این کشور تصویب کرد.
هیتلر با بازنظامیسازی راینلند در مارس ۱۹۳۶ پیمانهای ورسای و لوکارنو را نقض کرد، ولی با این اقدامات او به دلیل سیاست مماشات متفقین جنگ جهانی اول در این مقطع، برخورد چندانی صورت نگرفت. در اکتبر ۱۹۳۶، آلمان و ایتالیا محور رم–برلین را تشکیل دادند. یک ماه بعد هم آلمان و ژاپن پیمان ضد کمینترن را امضاء کردند و ایتالیا نیز در نوامبر ۱۹۳۷ به آن پیوست.
آسیا
در چین، حزب کومینتانگ کارزاری را برای متحد کردن این کشور علیه درگیریسالاران محلی به راه انداخت و تا میانه دهه ۱۹۲۰ توانست دستکم در اسم چین را متحد کند، ولی چیزی نگذشت که بین این حزب و متحد سابقش یعنی حزب کمونیست چین درگیریی داخلی درگرفت و جنگسالاران محلی جدیدی نیز سر برآوردند و وارد معرکه شدند. امپراتوری ژاپن، که روز به روز نظامیگراتر میشد، مدتها بود که به دنبال افزایش نفوذش در چین بود و آن را گام نخست در راستای ادعای حقش برای حکومت بر جهان میدانست. در ۱۹۳۱ ژاپن حادثه موکدن را بهانه حمله به منچوری قرار داد و در آن جا دولت دستنشانده مانچوکوئو را تأسیس کرد.
با درخواست چین، جامعه ملل ناظرانی به منطقه اعزام کرد و کمیتهای، موسوم به کمیته لیتون، تشکیل داد تا به این موضوع رسیدگی کند. گزارش لیتون یک سال بعد، در اکتبر ۱۹۳۲، منتشر شد و ژاپن را در حمله به منچوری مقصر شناخت و اعلام کرد که منچوری باید به چین بازگردانده شود. در واکنش به این گزارش، ژاپن، از جامعه ملل خارج شد. پس از آن دو کشور در چندین نبرد در شانگهای، رهه، و هبئی با یکدیگر جنگیدند تا اینکه آتشبس تانگو را در ۱۹۳۳ امضا کردند. پس از آتشبس هم نیروهای داوطلب چینی به مقاومت علیه ژاپنیها در منچوری، چهائر، و سوئییوآن ادامه دادند. پس از حادثه شیآن در ۱۹۳۶، نیروهای کومینتانگ و کمونیست اعلام آتشبس کردند تا بتوانند علیه ژاپن جبههای متحد تشکیل دهند.
رویدادهای پیش از جنگ
اشغال اتیوپی توسط ایتالیا (۱۹۳۵)
جنگ دوم ایتالیا-اتیوپی یک جنگ استعماری کوتاه بود که در اکتبر ۱۹۳۵ آغاز شد و در مه ۱۹۳۶ به پایان رسید. حمله نیروهای مسلح پادشاهی ایتالیا به امپراتوری اتیوپی ابتدا از سمت مناطقی از سومالی و اریتره که در آن زمان مستعمره ایتالیا بودند آغاز شد. در نتیجه اتیوپی به اشغال نیروهای ایتالیایی درآمد و به مستعمره جدید موسوم به آفریقای شرقی ایتالیایی ضمیمه شد؛ این رویدادها همچنین نشانی از ضعف جامعه ملل به عنوان نیرویی برای حفظ صلح بود. ایتالیا و اتیوپی هر دو عضو جامعه ملل بودند اما جامعه ملل علیرغم آن که حمله ایتالیا نقض صریح بند دهم میثاق جامعه ملل بود در خصوص این حملات مماشات به خرج داد. البته بریتانیا و فرانسه از اعمال تحریمهایی بر ایتالیا حمایت کردند اما این تحریمها عملاً بهطور کامل اجرا نشدند و نتوانستند منجر به پایان حملات ایتالیا شوند. ایتالیا هم بعداً مخالفتش را در برابر هدف آلمان در تصرف اتریش پس گرفت.
جنگ داخلی اسپانیا (۱۹۳۶–۱۹۳۹)
زمانی که جنگ داخلی در اسپانیا سر گرفت، هیتلر و موسولینی از شورشیان ملیگرا که توسط فرانسیسکو فرانکو رهبری میشدند حمایت نظامی کردند. این حمایت از سمت ایتالیا بیشتر بود تا از سمت نازیها؛ موسولینی مجموعاً ۷۰٬۰۰۰ نیروی زمینی و ۶٬۰۰۰ خدمه نیروهای هوایی به انضمام ۷۲۰ هواپیما به اسپانیا فرستاد. از سوی دیگر، شوروی از حاکم فعلی اسپانیا یعنی جمهوری دوم اسپانیا حمایت میکرد. همچنین بیش از ۳۰٬۰۰۰ نیروی داوطلب خارجی که با نام تیپهای بینالمللی شناخته میشدند علیه ملیگرایان میجنگیدند. در این میان آلمان و شوروی از این جنگ نیابتی به عنوان فرصتی برای آزمودن پیشرفتهترین سلاح و تاکتیکهای جنگیشان بهره بردند. در نهایت ملیگرایان در سال ۱۹۳۹ در جنگ پیروز شدند و فرانکو که حال تبدیل به یک دیکتاتور شده بود در طول جنگ جهانی دوم رسماً موضع بیطرفی گرفته اگر چه عموماً حامی نیروهای محور بود. مهمترین همکاری او با آلمان عبارت بود از ارسال داوطلبانی به جبهه شرقی.
اشغال چین توسط ژاپن (۱۹۳۷)
در سال ۱۹۳۷ ژاپن به دنباله حادثه پل مارکو پولو، پکن را که پایتخت امپراتوری چین بود تصرف کرد و این خود به لشکرکشی ژاپن برای تصرف تمام چین منجر شد. شوروی فوراً با چین معاهده عدم تخاصم امضا کرد تا بتواند به چین تدارکات جنگی قرض بدهد. این معاهده یکی از دلایل مهم اتمام معاهده پیشین همکاری بین چین و آلمان در سال ۱۹۴۱ بود. نیروهای ژاپنی از سپتامبر تا نوامبر آن سال به تائییوان حمله کردند، در نبرد شیکوئو با ارتش انقلابی ملی جنگیدند، و در نبرد پینشینگوان با حزب کمونیست چین درگیر شدند. جنرالیسیمو چیانگ کایشک سربازانش در ارتش انقلابی ملی را که در آلمان تعلیم دیده بودند به نبرد شانگهای گسیل داشت اما شانگهای پس از سه ماه مبارزه توسط ژاپن تصرف شد. نیروهای ژاپنی به پیشرفت خود ادامه دادند و در نبرد نانجینگ توانستند پایتخت آن زمان چین را تصرف کنند. بعد از سقوط نانجینگ دهها هزار (و شاید صدها هزار) نفر از چینیهای غیرنظامی و سربازان خلع سلاح شده چینی در کشتار نانجینگ توسط ژاپنیها قتلعام شدند.
در مارس ۱۹۳۸ نیروهای ملی چینی اولین پیروزی بزرگ خود را در نبرد تایرژوانگ به دست آوردند اما در مه آن سال شهر شوژو توسط ژاپنیهای فتح شد. در ژوئن ۱۹۳۸ نیروهای چینی توانستند با ایجاد طغیان در رود زرد در پیشرفت ژاپنیها وقفه ایجاد کنند و برای خود زمان بخرند تا آماده دفاع از ووهان شوند، اما این شهر نیز در اکتبر به دست ژاپنیها افتاد. اما تمام این پیروزیهای ژاپن منجر به سقوط مقاومت چینیها، چنانکه ژاپنیها انتظار داشتند، نشد و بالعکس چین با انتقال دولتش به جزیره چونگکینگ به مبارزه ادامه داد.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.