تحقیق درباره جامعه و آئین یونان باستان
تحقیق جامعه و آئین یونان باستان در قالب فایل ورد تهیه و طراحی شده و شامل صفحه فهرست بندی موضوعات، عنوان تحقیق،مقدمه، متن تحقیق و منابع می باشد که مجموع صفحات این فایل 78 صفحه است.
صفحات این تحقیق شماره گزاری شده و متن آن نیز پاراگراف بندی و ویرایش شده است و آماده ارائه و یا پرینت می باشد. فایل ورد این تحقیق قابل ویرایش بوده و شما می توانید به مطالب آن افزوده و یا هر قسمت که بخواهید حذف کنید.
جهت جلوگیری از بهم ریختگی متون و نمایش صحیح در دستگاه ها و نرم افزار های مختلف علاوه بر فایل Word یک نسخه فایل PDF هم در فایل دانلودی قرار داده شده است.
عناوین و سرفصل ها:
مقدمه – طبقات اجتماعی – زنان – کودکان و جوانان – فیلسوفان، نویسندگان و هنرمندان یونان باستان – کارگران – بردگان – خارجی ها – ادیان و مذاهب یونان باستان – باورهاى مذهبى یونان باستان – نقش اساطیر در یونان – روحانیون یونان باستان – مذاهب مرموز یونان باستان – عوامل وحدت و تفرقه شهرها – آئین توتمپرستی و مذاهب بدوی – اثرات جانپرستی – چندخدائی در یونان باستان – ریشه چندخدایی – وجود اساطیر برای خدایان – سه عنصر اساسی در دین یونانیان – خدایان یونان باستان – خدایان درجه دو – خدایان آسمان – خدایان زمین – خدایان زاد و ولد – خدایان زیر زمین – خدایان درجه یک یونان – زئوس خدای خدایان – آتنه – خدای آپولون زیبا – آرتمیس الهه عفت – هفایستوس لنگ – آرس – آفرودیته – هستیا و پوسیدون – خدایان کماهمیت اولمپی – داستان خدای دیونوسوس – خدایان دیگر – خدای هرمس – خدای دریاها – خدای شراب – تقسیم قدرت میان خدایان – تساوی خدایان زن و مرد – روابط میان خدایان – مفهومشناسی خرافات – ریشه گسترده خرافات در یونانیان – خرافات مقدمه علوم طبیعی – روایت شاگرد ارسطو از خرافه – جادوگری در باورهای مردم یونان – بازار داغ وخشها – وخشها در معبد آپولون – وحدت دولت شهرهای یونان با دین – یونان، پیشاهنگ جامعه ملل اروپا – عناصر اصلی مراسم دینی – قربانی انسانها – قربانی حیوان به جای انسان – جشنوارهها در یونان باستان – تقویم آتنیها و جشنها – جشنهای مختلف در ماههای مختلف – بزرگترین جشنوارههای یونانیان – نخستین موج یونانیگرایی – در حکومت عباسیان – رویآوردن منشیان فلسفه – نخستین مترجمان و فیلسوفان – دو جریان فکری زنده در جهان اسلام – جریان فکری صابئین – انتقال از ترجمه به تالیف – نقش تاریخی کندی و رازی – زمینه تاریخی و سیاسی موج دوم – تجدید حیات سیاسی تسنن – تاثیر جنگهای صلیبی بر جهان اسلام – شکوفایی فلسفه در موج دوم – منابع
قسمتی از تحقیق:
مقدمه
یونان شبه جزیره کوچکى در جنوب شرقى اروپا است که از گذشتههاى دور مرکز هنر، فرهنگ و اندیشه بوده است. این کشور در زبانهاى اروپایى (Greece) خوانده مى شود و کلمه عربى اغریق از اینجا مى آید. نام یونان (Ionia) گرفته شده که یکى از بخشهاى یونان است. یونانیان کشور خود را هلاس (Hellas) مى نامند که نام افسانهاى نیاى یونانیان است. یونان یکى از کهنترین سرزمینهاى مسکونى و متمدن جهان به شمار مىرود. آثار تمدن آن به دهها قرن قبل از میلاد باز مى گردد. تمدن قدیمى آن به تمدن مینوسى معروف است که مرکز آن جزیره کرت بود. یونانیان باستان از دو نژاد اصلى یونانى و اقوام دورى بودند.
یونانیها در نواحى مرکزى دریاى اژه و در آسیاى صغیر و دوریها در سراسر جزیره کرت و جزائر مجاور آن زندگی مى کردند. حدود ده قرن قبل از میلاد، در نقاط مختلف یونان، اجتماعات و شهرهاى مستقل و منفردى بوجود آمدند که آنها را پولیس مى نامیدند. مهمترین شهرهاى یونان، آتن، اسپارت و تب بودند. یونان از قرن پنجم قبل از میلاد، وارث تمدن و فرهنگ فلسفى اجتماعى و هنرى بسیار برجستهاى مى شود که مهد فرهنگها و مذاهب علوم جهان غرب است و به حد بسیار زیادى در شرق نیز دستاندرکار بوده است. این فرهنگ و تمدن یونانى که در قرون پنجم و چهارم و سوم (ق.م) به اوج مى رسد، با سقراط، افلاطون، ارسطو و فیزیوکراتها، قدرت و شکوفائى نبوغ یونانى را به اوج مىبرد و بعد به حضیض مىآید و جذب قدرت اجتماعى و امپراطورى عظیم رومى مىشود.
در جامعۀ یونان باستان شهروند مذکر بی تردید از همه لحاظ حرف اول را می زد، چون یک شخص حقیقی تمام عیار محسوب می شد و از حق رأی، امکان تصاحب منصب های دولتی، و حق مالکیت برخوردار بود. با این حال، جمعیتی که یک دولت – شهر یا پُلیس (polis) یونانی نوع نمون را تشکیل می داد در حقیقت گروه های اجتماعی گوناگونی را دربر می گرفت. زنان، کودکان، مهاجران (چه یونانی و چه خارجی)، کارگران، و بردگان هرکدام در جامعه نقشی مشخص و تعریف شده داشتند، هرچند برخوردهای اغلب خلاف عرف بین طبقات اجتماعی کم پیش نمی آمد و گاه جنبشی نیز در این یا آن گروه اجتماعی به راه می افتاد، اتفاقی که به خصوص بین نسل های جدید و در زمان های پرتنشی مثل زمان جنگ احتمال رخ دادنش بالا می رفت.
جامعه در یونان باستان روی هم رفته از گروه های اجتماعی زیر تشکیل شده بود:
- شهروندان مذکر – سه گروه: اشراف زمین دار (آریستوی = aristoi)، کشاورزان کم درآمدتر (پریوکوی = periokoi)، و طبقۀ متوسط (صنعتگران و بازرگانان).
- کارگران نیمه – آزاد (از جمله هِلُت های اسپارت (helot) ).
- زنان – متعلق به تمام گروه های مذکر بالا اما فاقد حقوق شهروندی.
- کودکان – به طور کلی گروه افراد زیر هجده سال.
- بردگان – دُئولوی (douloi) که تکلیف های نظامی یا غیرنظامی بر دوش شان گذاشته می شد.
- خارجی ها – غریبه های غیرمقیم (زنوی = xenoi) یا خارجی های مقیم یک دولت – شهر (مِتُی کوی = metoikoi) که به لحاظ جایگاه اجتماعی پایین تر از شهروندان مذکر قرار می گرفتند.
طبقات اجتماعی
با این که شهروند مذکر در جامعۀ یونانی بهترین موقعیت اجتماعی را داشت، اما افراد متعلق به این گروه اجتماعی خود به طبقات مختلفی تقسیم می شدند. صدر هرم اجتماعی در اختیار «بهترین ها» یا آریستوی (aristoi) بود. افراد این طبقه که از همه پولدارتر بودند، می تواستند برای خود زره و سلاح جنگی و اسب تهیه کنند و با تجهیزات کامل در میدان نبرد حاضر شوند. طبقۀ اشراف اغلب به دسته ها یا فرقه های خاندانی قدرتمند تقسیم می شد و همۀ منصب های سیاسی مهم در یک دولت-شهر دست آنها بود. منبع ثروت این گروه املاکی بود که نه تنها پرتعداد بلکه از بهترین زمین ها بودند، چون هم بیشترین محصول را می دادند و هم به خاطر نزدیکی به دیوارهای شهر از بالاترین میزان امنیت و حفاظت برخوردار می شدند.
یک طبقۀ کم درآمدتر از شهروندان نیز وجود داشت که در ردۀ دوم قرار می گرفت. این طبقه از مردانی تشکیل می شد که صاحب زمین بودند ولی قطعه زمین های آنان خیلی حاصلخیز نبود و یا در فاصله ای نسبتن دور از شهر واقع شده بود که امنیت منطقه اش به خوبی اطراف شهر نبود. این گونه زمین ها اغلب آن قدر دور بودند که صاحبان شان ناچار در همان محل ساکن می شدند چون به سادگی نمی توانستند از شهر به آن منطقه رفت و آمد دائم داشته باشند. به این طبقه از شهروندان پریوکوی (periokoi = حاشیه نشین ها) می گفتند و لقب های بدتری مثل «پا – خاکی» هم بارشان می کردند، به همین خاطر آنها برای حفظ امنیت جمعیت های کوچک روستایی تشکیل داده بودند. هریک از این جمعیت ها تابع نزدیک ترین شهر به خود بود. با گذشت زمان، رشد جمعیت شهری و تقسیم شدن زمین های موروثی بین تعداد بیشتری از فرزندان باعث شد این طبقۀ فرعی به رشد چشم گیری برسد.
ردۀ سوم شهروندی در اختیار طبقۀ متوسط صاحبان کسب و کار بود. این عده با افزایش تولید، تجارت، و داد و ستد خارجی به اشرافی نوکیسه تبدیل شده بودند. با این حال، طبقۀ آریستوی با تنگ نظری از امتیازهای خود نگهبانی می کرد و برای آن که قدرت سیاسی همچنان در قبضۀ خودش باقی بماند فقط به زمین داران بزرگ اجازۀ تصدی منصب هایی با قدرت اجرایی واقعی را می داد. با این همه، جا به جایی قدرت بین طبقات وجود داشت. بعضی ها با انباشت ثروت و اِعمال نفوذ راه خود را به طبقۀ بالاتر باز می کردند؛ در مقابل، بعضی ها هم ممکن بود بر اثر ورشکستگی به طبقۀ پایین تری سقوط کنند (که گاهی منجر به از دست رفتن حق شهروندی یا حتا آزادی فردی و افتادن به ورطۀ بردگی می شد). ضعف جسمانی، از دست دادن ارث، تلاطم های سیاسی، یا جنگ هم می توانستند پای «بهترین ها» را کمی تا قسمتی خاکی کنند.
زنان
شهروندان مؤنث به نسبت شهروندان مذکر از حقوق چندانی برخوردار نبودند. نه می توانستند در رأی گیری شرکت کنند، نه حق مالکیت زمین داشتند و نه ارثی نصیب شان می شد. جای زن در خانه بود و هدف زندگی اش بزرگ کردن بچه. معاشرت با مردان خارج از حیطۀ خانواده برای زن کار درستی شمرده نمی شد و زنان وقت خود را صرف امور خانه، از جمله نخ ریسی و پارچه بافی، می کردند. وضعیت زنان در دولت – شهر اسپارت با بقیۀ جاها قدری فرق داشت. برای مثال، زنان اسپارتی باید دوش به دوش مردان (با بدن لخت) ورزش می کردند، می توانستند صاحب ملک و زمین باشند و شراب بنوشند.
شهروندان زن باید موقع ازدواج باکره می بودند و معمولن با مردی ازدواج می کردند که پدرشان برای آنها تعیین کرده و از او پولی به عنوان جهیزیه [معادل باستانی شیربها و به نشانۀ تمکن مالی کافی برای نگهداری از زن – م] گرفته بود. اگر زنی پدر نداشت، سرپرستی منافع او (تدارک ازدواج و مدیریت اموال) برعهدۀ یک قیم (کوریُس = kurios) گذاشته می شد که می توانست عموی او یا یک خویشاوند مذکر دیگر باشد. از آن جا که بیشتر دخترها در سیزده چهارده سالگی شوهر می کردند، عشق در رابطۀ زناشویی نقش چندانی نداشت. البته ممکن بود عشق و محبت بین زن و شوهر به تدریج شکل بگیرد اما بیشترین چیزی که از این رابطه انتظار می رفت فیلیا (philia) بود که احساس کلی مهر و دوستی را شامل می شد؛ اِرُس (eros)، عشق با میل و هوس، دست کم برای مردان جایش خارج از خانه بود. زناشویی به سه شکل می توانست به هم بخورد. شکل اول و از همه معمول تر پس فرستادن زن از جانب شوهر بود که به آن آپوپِمپسیس (apopempsis) یا اِکپِمپسیس (ekpempsis) می گفتند. این کار هیچ دلیل خاصی لازم نداشت و البته انتظار می رفت شوهر مبلغی را که بابت جهیزیه پرداخت کرده پس بگیرد. شکل دوم این بود که زن خانۀ شوهر را ترک کند (آپولِیپسیس = apoleipsis) و در این صورت لازم می شد سرپرست جدید زن به عنوان قیم قانونی او پاسخگو باشد. اما چنین موردی خیلی به ندرت پیش می آمد و آبروی زن در این میان لطمه می دید. سومین شکل وقتی بود که پدرِ عروس دخترش را پس بخواهد (آفایرِسیس = aphaeresis)، احتمالن برای این که او را به مرد دیگری شوهر بدهد که مبلغ دندان گیرتری به عنوان جهیزیه پیشنهاد کرده است. اما این گزینۀ آخری فقط در صورتی امکان پذیر می شد که زن بچه نداشته باشد. اگر زنی بیوه می شد، لازم بود با مردی از خویشاوندان نزدیک ازدواج کند تا دارایی های مربوط به خانواده دست به دست نشوند.
البته همۀ این ها به زنان گروه شهروند مربوط می شد در حالی که زنان در گروه های اجتماعی غیرشهروند نیز حضور داشتند. از بین این گونه زنان گروهی که بیش از همه درباره شان اطلاع داریم تن فروشان هستند. زنان این گروه به دو دسته تقسیم می شدند. دستۀ اول و شاید پرتعدادتر شامل روسپی ها (پورنه = pornē) بود. دستۀ دوم، روسپی های کلاس – بالا بودند که به آنها هِتایرا (hetaira) می گفتند. این گروه از زنان در زمینۀ موسیقی و فرهنگ و ادب آموزش می دیدند و اغلب با یک مرد متأهل رابطه ای پایدار و بادوام برقرار می کردند. از نظر حرفه یی، این زنان در مجلس های معروف باده نوشی (سیمپوزیوم = symposium) کار پذیرایی از مردان (از همه لحاظ) را برعهده داشتند.
کودکان و جوانان
فرزندان شهروندان به مدرسه هایی می رفتند که در آنها خواندن و نوشتن و حساب کردن تدریس می شد. بعد از یادگیری این دروس پایه، نوبت به آموزش ادبیات (برای مثال، هومِر)، شعر، و موسیقی (به ویژه نواختن لیر) می رسید. ورزش نیز از برنامه های آموزشی ضروری برای کودکان و نوجوانان به شمار می رفت. در اسپارت، پسرها از سن هفت سالگی به صورت گروهی و زیر نظر یک پسر بزرگسال تر زندگی می کردند تا با تمرین های بدنی سخت و زندگی خشن خو بگیرند. در آتن، شهروندان جوان (هجده تا بیست ساله) که تازه وارد بزرگسالی شده بودند باید به خدمت سربازی می رفتند و آموزش خود را نیز در زمینه های علوم سیاسی، فن سخنرانی، و امور فرهنگی دنبال می کردند. درمورد دخترها همان روش آموزش پسرها برقرار بود ولی تأکید بیشتر روی رقص، نرمش های بدنی، و مهارت های موسیقایی گذاشته می شد که بتوان آنها را در مسابقه های موسیقی و جشن ها و عیدهای مذهبی به نمایش گذاشت. هدف نهایی در آموزش دختران آماده کردن آنها برای نقش شان در ادارۀ امور خانه و خانواده بود.
یک بخش مهم در تربیت جوانان در یونان باستان پِدِراستی (pederasty) یا بچه بازی بود که شامل حال هم پسرها و هم دخترها می شد. پدراستی عبارت بود از رابطۀ بین یک بزرگسال و یک جوان نوبالغ همجنس که بنای آن بر آمیزش جنسی گذاشته می شد اما علاوه بر آن طرف بزرگسال نقش مرشد و راهنمای جوان را نیز برعهده می گرفت و او را با چم و خم زندگی اجتماعی و سرد و گرم روزگار آشنا می کرد.
فیلسوفان، نویسندگان و هنرمندان یونان باستان
توجه شود که برخی از افراد که نامشان در زیر آمدهاست، لزوماً یونانی نبوده بلکه آثارشان را به زبان یونانی نوشتهاند.
فیثاغورث، فیلسوف و ریاضیدان یونانی، رابطه بین ضلعهای مثلث قائم الزوایه را کشف کرد.
۵۵۰ پیش از میلاد
آناکسیماندروس فیلسوف یونانی، اهل سیلتوس، واقع در آسیای صغیر (ترکیه کنونی)، سعی میکند که آغاز جهان و ساختار آن را کشف کند.
او نتیجه میگیرد که هوا مهمترین ماده جهان است. ۵۴۵ پیش از میلاد
- آیسوخلوس، نمایشنامهنویس یونانی، را برای موضوع نمایشنامههایش، مورد استفاده قرار میدهد. مشهورترین نمایشنامه او به نام «اورستیا» سرگذشت یک خانواده سلطنتی را در طول «جنگ تروا» نشان میدهد. ۵۲۴ پیش از میلاد تا ۴۵۶ پیش از میلاد
- ستارهشناس یونانی، آناکساغورس، متوجه میشود که نور ماه انعکاس نور خورشید است. پریکلس، سردار آتنی، واریپیدس (اریپید)، تراژدینویس نامدار، در محضر وی تعلیم مییابند. ۴۲۸–۵۰۰ پیش از میلاد
- سوفوکلس، تراژدینویس نمایشنامه مینویسد. معروفترین نمایشنامه او «ادیپ شهریار» نام دارد که سرگذشت پادشاهی را که ندانسته پدر خود را به قتل میرساند و با مادر خود ازدواج میکند، به تصویر میکشد. در حدود ۴۰۶–۴۹۶ پیش از میلاد
- اوریپیدس، تراژدینویس یونانی، نمایشنامههایی را بر پایه اساطیر یونان مینویسد. مشهورترین نمایشنامه وی، «مده ا»، داستان زنی است که فرزندان خود را به قتل میرساند. در حدود ۴۰۶–۴۸۶ پیش از میلاد
- فیدیاس، مجسمهساز یونانی، مجسمههایی برای معبد «پارتنون» در آکروپولیس آتن. در حدود ۴۳۰–۴۹۰ پیش از میلاد
- سقراط، فیلسوف یونانی و ملقب به پدر فلسفه، در آتن به تدریس میپردازد. مقامات آتن از عقاید او به خشم میآیند و او را به مرگ محکوم میکنند. او به مرگ با نوشیدن شوکران محکوم میشود و خودکشی میکند. در حدود ۳۹۹–۴۷۰ پیش از میلاد.
- آریستوفانس (آریستوفان)، نمایشنامهنویس یونانی، در نمایشنامههای کمدی اش مسائل روز را در قالب طنز مورد بحث قرار میدهد. برای مثال، نمایشنامه «ابرها»، فلاسفه آتن را به طنز میکشد. در حدود ۳۸۵–۴۵۰ پیش از میلاد
- افلاطون، فیلسوف یونانی، نخستین دانشگاه، «آکادمی»، را در آتن دایر میکند و مردان جوان در آن به تحصیل فلسفه میپردازند. وی در رساله «محورات»، مجموعه مباحثات استاد خویش، سقراط، را با اهالی آتن به رشته تحریر درمیآورد. او با انتشار «رساله جمهوریت» به بیان عقاید خویش دربارهٔ نحوه اداره یک حکومت ایدئال میپردازد.
- در زبان یونانیان قدیم، کلمه فلسفه به معنی «عشق به دانایی» است. در طول سالهای ۳۰۰–۵۰۰ قبل از میلاد، تمامی علوم عقلانی رونق یافتند. در ۳۴۷–۴۲۷ پیش از میلاد
- ارسطو، فیلسوف یونانی، تعلیم و تربیت اسکندر مقدونی را که بعدها به سرداری بزرگ مبدل شد، به عهده میگیرد. ارسطو در آتن، مدرسهای به نام لیسیوم (لوکیون) تأسیس میکند. وی رساله «سیاست» را مینویسد و در آن به بحث دربارهٔ شش روش اداره حکومت میپردازد. او همچنین «نمودار نردبانی طبیعت» را که در آن موجودات زنده بر اساس پیچیدگی ساختمان بدنشان طبقهبندی شدهاند، ابداع میکند. در حدود ۳۸۴ تا ۳۲۲ پیش از میلاد
- در شهر اسکندریه، که بهوسیله یونانیان در مصر بنا گردید، پزشکی به نام هیرو فیلوس به منظور بررسی دستگاه عصبی و اجزای بدن انسان، به تشریح اجساد میپردازد. در حدود ۳۳۵ تا ۲۸۰ پیش از میلاد
- اقلیدس، ریاضیدان یونانی، مقدمات هندسه را به وجود میآورد. در حدود ۳۳۰ تا ۲۷۵ پیش از میلاد
- آریستارخوس (ارسطرخوس)، ستارهشناس یونانی، خورشید را به جای زمین، مرکز علم میپندارد. در حدود ۳۱۰ تا ۲۳۰ پیش از میلاد
- ارشمیدس در موطن خود، شهر سیراکوس (سوراقوسا)، به کشف این نکته که هر شیئی به اندازه حجم خود آب جابجا میکند، نائل میگردد. وی دستگاهی برای بالا کشیدن آب، پیچ ارشمیدس، اختراع میکند؛ و نام خود را بر آن میگذارد. سربازان رومی در جریان محاصره سیراکوس، ارشمیدس را به قتل میرسانند. در حدود ۲۸۷–۲۱۲ پیش از میلاد
- تسبیوس اسکندرانی (اهل اسکندریه) ساعت آبی و تلمبه فشاری را اختراع میکند. در حدود ۲۰۰ پیش از میلاد
- هیپارخوس (ابرخس)، ستارهشناس یونانی، فهرستی از اسامی ستارگان، گردآوری میکند و زمان کسوفهای خورشیدی را محاسبه میکند. در حدود ۱۶۸ تا ۹۰قبل از میلاد
- بطلمیوس در شهر اسکندریه مصر، که به دست یونانیان بنا شده بود، با استفاده از طول و عرض جغرافیایی، نقشهای از جهان شناخته شده آن زمان، ارائه میدهد. در حدود ۱۴۴ تا ۱۲۷ پیش از میلاد.
- هیپاتیا فیلسوف زن نوافلاطونی که به عنوان نخستین زن برجستهٔ ریاضیدان و آخرین کتابدار کتابخانه اسکندریه شناخته میشود. او استاد فلسفه و ریاضی در شهر اسکندریه بود و در علم نجوم تبحر داشت. وی در دوران حکومت روم بر مصر در اسکندریه زندگی میکرد و به دست مسیحیان و با تحریک کلیسا به اتهام جادوگری کشته شد.
- انیسیدموس (حدود یک سده پیش از میلاد) اهل کنوسوس در جزیره کرت و مبدع نظریه اپوخه. اپوخه لحظهای نظری را وصف میکند که تمامی قضاوتها دربارهٔ وجود یا هستی جهان خارجی و در نتیجه تمام کنشها در جهان به حالت تعلیق در میآید. این نظریه نقشی پر رنگ در مکتب شک گرایی که یکی از زیر مجموعههای خردگرایی است را ایفا کرد.
- تالس، ریاضیدان یونانی،
- بقراط، دانشمند و پزشک یونانی،
کارگران
جمعیت کارگر در جامعۀ یونان باستان به نسبت بردگان بخش بسیار بزرگ تری از نیروی کار را تشکیل می داد. کارگران نیمه – آزاد بودند، به این معنا که وابستگی مطلق شان به کارفرما آنها را در وضعیت اجتماعی ای معادل بردگی قرار می داد. معروف ترین نمونۀ این گروه افراد، طبقۀ هِلُت ها (helots) در اسپارت بود. هِلُت ها باوجود وابستگی جزء دارایی های شخصی شهروندان به حساب نمی آمدند – آنها را نمی شد مثل برده خرید و فروش کرد – و اغلب برای خود خانه و خانواده داشتند. به طور کلی، آنها با کارفرمای خود وارد نوعی توافق می شدند تا بر اساس آن مقداری از محصول خود را به صاحب زمین بدهند و بقیه را برای خود نگه دارند. مقدار این توافق ممکن بود کم یا زیاد باشد، و گاه می توانست مزیت هایی مثل حفظ امنیت جانی و مالی هم برای کارگرها دربر داشته باشد. با این حال، طبقۀ کارگر یا هِلُت ها در عمل هیچ گاه از امنیت واقعی بهره مند نمی شدند چون تحت پوشش هیچ جایگاه حقوقی و قانونی ای قرار نمی گرفتند و برخورد خشن با آنها، حتا در سطح کشتن و نسل کشی (به ویژه در اسپارت)، برای ساکت نگه داشتن شان زیر سایۀ ترس و وحشت تضمینی برای ماندن آنها زیر دست طبقۀ حاکم شمرده می شد. در موقعیت هایی مثل جنگ، هِلُت ها مجبور بودند به نیروهای نظامی بپیوندند، و اگر خوب می جنگیدند ممکن بود بتوانند از زیر بار سرنوشت خود خلاص شوند و به گروه های اجتماعی میانی ای راه پیدا کنند که شهروند کامل محسوب نمی شدند و در ردۀ افرادی مثل فرزندان خانواده های التقاطی (مثلن پدر شهروند و مادر هِلُت) قرار می گرفتند.
بردگان
در جامعۀ یونانی، بردگان جزء لازم و کاملاً عادی زندگی روزانه به حساب می آمدند. این افراد که یا در جنگ و غارت به اسارت درآمده یا ربوده یا خریده شده بودند، زندگی خود را تمام و کمال می باختند. حتا استدلال هایی روشنفکرانه از جانب فیلسوفانی مثل ارسطو در تقویت این باور وجود داشت که برده جماعت به طور ذاتی موجودی پست و فرومایه است چون از شرایط محیطی و خصوصیت های اجدادی بردگان حاصلی جز این انتظار نمی رود. یونانی ها خود را قانع کرده بودند که برترین محیط و خصوصیت ها و پاک ترین نژادها را دارند و به همین دلیل از روز ازل برای حکمرانی بر عالم و آدم آفریده شده اند.
امروزه به هیچ وجه نمی توان آمار دقیقی از تعداد بردگان (دُئولوی = douloi) موجود در جامعۀ یونان باستان به دست آورد یا برآورد کرد که چه درصدی از جمعیت را تشکیل می دادند. از روی هزینه ها می توان فهمید که بعید بوده همۀ شهروندان بتوانند برده نگه دارند ولی تردیدی نیست که بعضی شهروندان صاحب تعداد زیادی برده بوده اند. بر این اساس، می توان تخمین زد که جمعیت بردگان در کل سرزمین های یونانی نشین دنیا رقمی بین پانزده تا چهل درصد از کل جمعیت بوده است. با این حال، یکی از سخنرانی های دفاعی در محاکمه ای در آتن که توسط لیسیاس ایراد شده، و نیز اشاره های دیگر سخنرانانی مثل دموستِنِس، به شدت این فرض را تقویت می کند که اگر همۀ شهروندان برده نداشتند دست کم همۀ آنها بی شک دل شان می خواست برده داشته باشند و برده داشتن یکی از ملاک های برتری موقعیت اجتماعی شمرده می شده است. البته برده ها فقط دارایی خصوصی افراد نبودند بلکه دولت هم تعدادی برده داشت که از آنها در طرح های عمرانی مثل معدن و خدمات شهری از جمله برقراری نظم، درمورد آتن، استفاده می کرد.
رابطۀ برده و ارباب تقریبن مثل هر دورۀ تاریخی دیگری آمیزه ای از تحقیر، بی اعتمادی، و زورگویی از جانب ارباب و تحقیر متقابل، دزدی، و خرابکاری توسط برده بود. شواهدی که در دست داریم همگی از دید برده دار ثبت شده اند اما گریزهایی در ادبیات، به ویژه کمدی یونانی، درمورد دوستی و وفاداری دست کم بین بعضی ارباب ها و برده ها پیدا می شود. البته نمایشنامه های یونانی اشاره های زیادی به شلاق زدن برده ها در خود دارند، اما رساله هایی هم هست که در تعریف از مزیت های مهربانی و تشویق در ادارۀ بردگان نوشته شده اند.
بردگان در همۀ مشاغل دست اندرکار بودند و بیش از دویست شغل مختلف در رابطه با آنها شناسایی شده است. از جملۀ این شغل ها می توان به کارگری در خانه، مزرعه، کارگاه های صنعتی (مثل آهنگری، تهیۀ مواد خوراکی، پوشاک و عطر)، معدن، حمل و نقل، مغازه، بانک، گروه های نمایشی، و حضور در نیروهای مسلح به عنوان پادوی ارباب یا کول بر، پاروزنی در کشتی ها و ناوهای جنگی یا حتا سربازی اشاره کرد. کار مزرعه روی هم رفته خیلی زیاد نبود چون حتا ثروتمندترین شهروندان هم ترجیح می دادند به جای یک ملک بزرگ تعدادی زمین کوچک داشته باشند. به همین دلیل، جامعۀ یونان باستان مثل جامعه های باستانی بعد از خود نبود که امکان تجمع گروه بزرگی از برده ها در آن وجود داشته باشد.
برای بردگان، دست کم برای بعضی از آنها، بارقه ای از امید وجود داشت که روزی به آزادی خود دست پیدا کنند. شواهدی هست که بعضی برده ها، به خصوص آنهایی که در کار صنعت و تولید بودند، جدا از صاحب خود زندگی می کردند و اندکی استقلال مالی به دست می آوردند، آنگاه می توانستند پولی جمع کنند و آزادی خود را بخرند. به علاوه، بردگانی که در ارتش خدمت می کردند اگر در یک پیروزی درخشان نقش داشتند دولت آنها را آزاد می کرد.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.